مادرم خانه دار بود و شش فرزند مطرح; خانواده ما هر سه سال با کار پدرم منتقل. با گذشت زمان, من تصمیم گرفتم من هم به کشور من و جامعه من به عنوان یک افسر پلیس خدمت می کنند; من هم می دانستم که من می خواستم بچه ها من به ریشه است که شیفت کاری من را کاهش و مسافرت شوهر من است. چگونه می تواند آن را من انجام می دهم?
بانوی پرستار بچه در آژانس قرار داده است قطعات با یکدیگر. او تا به حال فقط یک برنامه از یک خانم به نام گریس که تا به حال چهار فرزند خود را دریافت کرد. گریس می خواستم یک کار است که در نزدیکی خانه اش بود و لازم است که مراقبت از خانواده او خود را نیاز دارد را در خود جای. در آن زمان تنها یک جلسه برای گریس و من برای تصمیم گیری ما می تواند با هم کار کنند. آن روز نیز آغاز یک دوستی مادام العمر. این که آیا سراغ مغازه باغ با هم در بهار یا راز تجارت آرزو لیست در کریسمس, شرکت ما برخوردار بوده اند به یکدیگر و پشتیبانی از یکدیگر هنگامی که ما مورد نیاز.
دختران او نوزاد Sat فرزندان من; بچه ها به اون ملازمان در عروسی دخترش; و خاله گریس یکی از اولین دعوت به فارغ التحصیلی مدرسه و تابستان گذشته را به عروسی پسرم بود. بیش از سی سال بعد از غذا خورده ترینیداد, میزبان دوستان و خانواده از "بازگشت صفحه اصلی, و در حال حاضر در نهایت به ترینیداد رفتن به "بازگشت به خانه" با هم تجربه. ماجراهای ما همچنان! من تعجب می کنم که زندگی من می مانند بدون گریس ...
- مارگارت در دلتا, BC